دیانا گلـــــــــیدیانا گلـــــــــی، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 26 روز سن داره

تولد دخترم دیانا

نمایشگاه تهران 4 الی 9 خرداد 94

دختر گلم امسال هم طبق روال هر سال بابا اینا تو تهران نمایشگاه داشتن.و چون شما شیطون خانوم موقع نبود بابا خیلی بی تابی میکنی قرار شد ما هم بریم باهاش.متاسفانه دو روز اول اصلا حالت خوب نبود.از تو هواپیما حالت بد بود و همش بالا می آوردی تا اینکه بردمت دکتر.دارو داد و گفت اگه بهتر نشی باید بستریت کنیم.داشتم سکته میکردم که تو شهر غریب چیکار کنم.اما قربون خدا برم که زود خوب شدی.روز سوم رفتیم خونه خاله ریحانه(تانیا جون)اونجا خاله رویا و خاله فاطمه هم اومده بودن.جای خاله مرجان هم خیلی خالی بود.خیلیییییییییییییی روز خوبی بود.ریحانه جون حسابی زحمت کشیده بود.که از همین جا باز هم ازش تشکر میکنم.شماها با هم بازی کردین و ما هم حسابی درد دل کردیم.دو روز ...
31 تير 1394

توجیه کوتاهی و یه خبر بد

سلام زندگی من.خوبی؟؟؟؟؟؟اومدم بعد مدتها وبلاگت رو آپ کنم و یه خبر بدم.متاسفانه و صد افسوس چند وقت پیش یه ویروس تو لپ تاپ بابایی افتاد و از آنچه همیشه وحشت داشتم به سرم اومد.همه عکسها و فیلمهای سال دوم تولدت پاک شد و ظاهرا برگشت ناپذیره .خدا میدونه چقد غصه میخورم.خلاصه اگه تا امروز اینهمه فاصله افتاده تو نوشتن وبلاگت دلیلش همینه!!!!!!!! خوب با اجازت میرم پست بعد ...
30 تير 1394

دخترم 30 ماهه شدی

تو باشی و من قدم به قدم فدایت میشوم تو باشی از لحظه های دلتنگی جلو میزنم به تمام درهای بسته دهن کجی میکنم دوست دارم تو باشی ومن نشانی ها را گم کنم راه خانه را هم ندانم تا همه بفهمند برای منه کم حواس خانه آنجاست که تو باشی و من نازنینم لحظه به لحظه فدایت میشوم دخترم 30 امین ماهگردت مبارکککککککککک ...
21 تير 1394

عکسهای اردیبهشت 94

سلام عشقم اومدم بی مقدمه عکسهای عقب افتادت رو بذارم. تو این عکس رفته بودیم باغ خاله فاطی که متاسفانه دو تا لیوان چایی ریخت رو دستت و سوخت.الـــــــــــــهی مامان بمیره که انقد صبوری.اولش یکم گریه کردی بعدش مشغول بازی شدی و یادت رفت. اینجا داری ورزش می کنی گلم اینجا داشتیم میرفتیم اسکو که با دیدن ببعی ها انقد داد و بیداد کردی تا اینکه بابا جون نگه داشت بری از نزدیک ببینی.فدات بشم که کلی ذوق کردی از این عکس به بعد باغ باباجونه گلممممممم این عکسهاتو زندایی شقایق ازت گرفته. اینج...
3 خرداد 1394

دخترم 29 ماهه شدی

هوا را هر چقدر هم که نفس بکشی باز برای تنفس بال بال میزنی مثل تو هرچقدر که باشــــــــــــــــــی باز باید باشی میفهمی چی میگم؟؟؟؟؟؟؟؟ بودنت مهم است،مهممممممممممممممممممو چون تو که باشی معجزه ای درمن رخ میدهد بنام آرامشششششششش   نازنینم 29 امین ماهگردت مبارکککککککک   ...
1 خرداد 1394

این روزها

چه زود 28 ماه گذشت و من چه کم لذت بردم.نازنینم،تو زیباترین،بزرگترین و بهترین هدیه پروردگاری.چه زود دیر خواهد شد و من حسرت دستان نرم کودکیت که اکنون در دستانم آشیانه دارند را خواهم خورد!!!!!پاهای کوچکی که امروز مشتاقانه و بدون وقفه به سویم میدوند و لبان کوچکی که به گونه هایم فشار می آورند و بازوان کوچکی که بر گردنم حلقه میزنند،میدانم که مخصوص این روزهاست و شاید دایمی نباشد!!!میدانم که روزهای باقیمانده از دوران کودکیت با چشم بر هم زدن و به سرعت نور خواهد گذشت و من همچنان در غفلتم.پس ای صنم زیبای من با من همیشه مانند کودکیت رفتار کن و گرنه من هیچممممممممممممم! دختر گام ماشاالله خیلی خانوم شدی که هر چی بگم کم گفتم.تنها موردی که مامانو خ...
13 ارديبهشت 1394

28 ماهگی عشقممممممممممم

لبخند تو معجزه شیرینی است که رویای بهشت را در آدم زنده میکند!!!!!! نازنینم،هستیم،پاره تنم امین ماهگردت مبارککککککککک راستی دخترم با عرض معذرت کیک این ماهت رو خراب کردم اما با توجه به علاقه ای که به شمع فوت کردن و کیک و تولد داری حیفم اومد عکستو نذارم!!!!!!!!!ببین اینجا کاملا معلومه بی حالی که از فرداش مریضیت شروع شد الهی من قربون این خنده هات بشممممممممممممم! ...
13 ارديبهشت 1394

یه جمعه شاد در روز مادر

عشقم این عکسهارو تو جلفا وقتی با پسرعموی بابایی(عمو حسن) رفته بودیم انداختیم.که خیلیییییی خوش گذشت. اینم عکسهات تو حیاط مامی اینا: امان از دست بچه های این دور و زمونه!!!!!!!باغ عمو رسول دختر بلال خور منننننننننننننننن     ...
12 ارديبهشت 1394

مریضی وحشتناک دوم تا 10 ام اردیبهشت

عزیز مامان سلام.امیدوارم خوب باشی و دیگه هیچوقت به این شدت مریض نشی!!دخترم روز سه شنبه اول اردیبهشت بعد از خواب ظهرت یکم تب کردی،قطره دادم و صبح برا اطمینان بردمت دکتر که گفت ویروسه جدیده.خلاصه دو سه روز بهتر بودی که از جمعه یعنی 4 ام شروع کردی به سرفه.اما باز بهتر نشدی با اینکه شربت و داروهاتم به موقع میدادم.8 ام دوباره بردمت برا چکاپ که دکتر گفت ریت مشکل پیدا کرده و عفونت داره و از این حرفها.خدا میدونه چقد ترسیده بودم از حرفهاش.تازه گفت اگه بهتر نشی باید بستریت کنم.آزمایش خون نوشت.زنگ زدم به پسر خالم و دکتر سخا رو معرفی کرد.با هزار مصیبت برات وقت گرفتیم.بریدمت پیشش بعد معاینه گفت نه به اون حادی نیست و دکتر اشتباه تشخیص داده. برا اطمینان ...
12 ارديبهشت 1394

عکسهای عید

عکس عشقم کنار 7 سین مامان جون اینم از عکس 13 بدر مراسم عقد کنون دایی عروسی پروا جون اینجا داری با اتوی خودت پیرهن بابایی رو اتو میزنی این لباس خوشگل رو مامان جون برا عیدت بافته بود با یه ژاکت و سارافون خوشگل دست گلش درد نکنه!   ...
25 فروردين 1394