دیانا گلـــــــــیدیانا گلـــــــــی، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 26 روز سن داره

تولد دخترم دیانا

حال و هوای دیانا جونی تو آخرین روزهای پنج ماهگی

1392/3/30 16:21
212 بازدید
اشتراک گذاری

اول از همه خدا رو شکر به خاطر داشتنت.و از اینکه ما رو قابل دونست و فرشته ای مثل تو رو به ما داد.امیدوارم قدر دان نعماتش باشیم.

 

خانوم گل من هر روز حوالی ساعت 10.30 بیدار میشه و با آواز خوندن و نوازشاش مامانی رو هم بیدار میکنه.فدای اون دستای مهربون و کوچولوت بشه مامان.نمیدونی وقتی چشم باز میکنم و لبخند قشنگت رو میبینم چه انرژی اول صبح میگیرم.تو جات یکم شیر میخوری تا صبحونت رو آماده کنم آخه گلم این رو زا بنا به دستور خاله معصومه بهت سنگکک آسیاب شده میدم که خیلی دوست داری.

خیلی بلا شدی نمیذاری به کارام برسم.همش غلت میزنی و ازاینکه رو شکم موندی و خسته شدی اعتراض میکنی.

 

عزیزم خیلی بابایی شدی.وقتی بغلت میکنه یا صدات میکنه کلی ذوق میکنی.حتی با شنیدن اسمش از دهن من و یا صداش دنبالش میگردی.منم ناچاراً وقتی بابایی سر کاره صدای ضبط شده بابارو تو گوشیم  برات میذارم.راستش یه موقعهایی حسودیم میشه بهش.

 

مامان جون رو خوب میشناسی و با هر ادایی که برات در میاره کلی با هم میخندین.  

پاهای کوچولوت رو میبری تو دهنت و انگشتت رو میخوری باید خیلی خوشمزه باشه که اینجور با اشتها میک میزنی.در کل هر چیزی اول با دهنت چک میشه بعد شابد بازی کنی.

قربونت برم انقد مهربونی که به همه میخندی و غریبی نمیکنی.

موقع شیر خوردن خیلی بازیگوش شدی.نباید کسی صدات بزنه و یا از کنارت رد بشه.آمار همه رو در میاری.با گوشات و با لباس مامان بازی میکنی. 

 

وقت عوض کردن پوشکت خیلی شیطونی میکنی.همش وول

میخوری.

 

راستی علاقه زیادی با بازی کردن با نایلون داری.اگر بخوام با لپ تاب کار کنم باید منتظر شم بخوابی وگرنه به اونم رحم نمیکنی میخوای بخوریش و چشم  ازش برنمیداری.    

خیلی دردری هستی.عصرا حتماً باید ببریمت بیرون و گرنه با غر زدنات

کلافمون میکنی.               

و در انتها شما پرنسس عادت کردین ساعت 10.30 الی  11 بخوابی وای به روزی که از وقت خوابت بگذره و بد خواب شی.نمینویسم که این

 

 

 

پیش خودمون بمونه.   

 

 

 

وای وای وای بیدار شدی من فعلا میرم آخه هر چی از شرین کاریات بگم کم گفتم.تا نوشتن مطالب بعدی

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

اسماء
31 خرداد 92 22:41
من دلم می‌خواهد خانه‌ای داشته باشم پر دوست، کنج هر دیوارش دوست‌هایم بنشینند آرام گل بگو گل بشنو...