30 شهریور عروسی آناهیتا جون
دختر گلم 30 ام تو هتل پارس عروسی دعوت بودیم.عروسی آناهیتا جون دختر همکار مامان جون.از اونجاییکه مامانجون مشهد بود با عمه ای رفتیم.طبق معمول 5 دقیقه یه جا بند نشدی و من بیچاره با کفش پاشنه بلند پدرم دراومد.کلی رقصیدی و با دیدین عروس و داماد هی میگفتی عووس دامات
راستی این لباس خوشگل رو بابایی از چین برات آورده بود.شما هم ظاهرا خوشت اومده بود یه بند میگفتی قشهدی(خوشگله)!!!!وقتی باباجون ازت پرسید کجا میری گفتی عیوسیییییییی.قربون اون شیرین زبونیت بشم منننننننننننن.
اینم از عکسهای خوشگلت.انشاالله عروسی خودت دخترمممم
این چند تا عکس رو هم قبل رفتن تو خونه ازت گرفت.فدای فیگور گرفتنت بشه مامان
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی