عشق بابایی دیانا
دخترم برگ گلم،بی مقدمه اومدم از طرف بابایی برات بنویسم.کاشکی بدونی چقد دوست داره،چقد بهت میباله،در گوشی بگم بیشتر از من عاشقتههههههههههههمیدونم هر چی از عشق و علاقش بتو از زبون خودم بگم کم گفتم.اما با توجه به مشغله کاری که داره فرصت نمیکنه بیاد و برات از زبون خودش بنویسه.
نمیدونی وقتی خسته از سر کار برمیگرده و تو با بابا بابا گفتنت به استقبالش میری چه حالی پیدا میکنه.آخه تو شیطون هم بد جور دلشو دزدیدی!!!!میپری بغلش و کلی بوسش میکنیتا یه زمانی از بغلش پایین نمیایی
شبا حتی وقتی خوابه خوابی غلت میزنی و میری پیشش میخوابی،یه وقتهایی هم که تو خواب گریه میکنی تا میندازمت پیشش بلافاصله آروم میشی
هر جا بابایی میره هر دو دلتنگ میشین تو با بیقراری هات میفهمونی اونم که به زبون میاره
این دوست دارم هم از طرف یه بابای مهربون به تنها دردانه اشششششششششش
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی