اولین لاک
دیانای گلم امروز خونه خاله معصومه اینا افطار دعوت بودیم.از اونجاییکه آتلیه نزدیک خونه اوناست تصمیم گرفتم ببریمت آتلیه.برای همین وقتی ظهر لا لا کرده بودی برات لاک زدم اگه بدونی چقد دوس داشتم یه روز بهت لاک بزنم!!!!!!!!!!!
وقتی بیدار شدی از دیدن انگشتات به شکل خیلیییییییییییییییی بامزه ای تعجب میکردی.الهی قربونت برم که کوچکترین تغییر رو متوجه میشی.
تو راه خوابت برد وقتی پیاده شدیم بیدار شدی اما چون بد خواب شده بودی هر کاری کردیم چکترین بخندی نزدی.تو مهمونی هم پدرمو در آوردی همش بهونه گیری و گریه میکردی.
راستی از فردا بابایی تا 4 روز نیست داره میره ترکیه و این اولین باره که از بعد به دنیا اومدنت تنهامون میذاره!!!!!!!!!!!!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی