دیانا گلـــــــــیدیانا گلـــــــــی، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 26 روز سن داره

تولد دخترم دیانا

اولین جملات دیانا گلـــــــــــــی

1393/3/22 2:01
168 بازدید
اشتراک گذاری

نازگل مامان الان که 17 ماه و 22 روزته میتونی چند تا جمله بگی و کلی کلمه.ناگفته نماند که بدون استثنا تمام چیزهایی رو که بهت میگیم متوجه میشی و انجام میدی.هزار الله و اکبر،ماشااللــــــــــــــــــه به دخمل قشنگم.

1-آقا گیدا

2-هاپو گیدا

3-اوف ادی(وقتی چشم بابایی پانسمان داشت بهت گفتیم که دست نزنی و یاد گرفتی.)الان هر جا زخم ببینی یه ریز میگی اوف ادی

4-آجی دی(تلخه)و

5-صبح بخیر و شب بخیر البته به زبون خودت که اینجا نمیتونم بنویسم

اما کلمات جدید:

سیب، اچه(گوجه سبز)،توت،شیر(اینو امشب وقتی دوغ میخوردی گفتی و از رنگ سفیدش فکر کردی شیره)،سیبیل(اینو از باباجی یاد گرفتی.تو خونه داشتی با ببرت بازی میکردی که متوجه شدم سیبیلهای ببر رو گرفتی تو دستت و تکرار میکنیقه قههقه قههقه قهه)ســــــــــ(سلام که موقع سلام کردن سرت رو هم میاری پایین)

وقتی میخوای اجازه بگیری انگشتت رو این شکلی میکنی

دیشب وقتی میخواستیم بهت شام بدیم باز نمیخوردی و بابایی شروع کردن به الکی گریه کردن.یکم بعد رفتی تو آشپزخونه اداش و در آوردی یعنی طوطی شدی که لگنه نداریتعجب

یاد گرفتی قبل غذا خوردن اول فوتش کنی بعد بخوریش

از تمام ملزومات آرایشی نتو به طرز کاملا صحیح و بجا استفاده میکنی و بعد میگی به بهزبان

راستی یه روز به طور اتفاقی تو ماشین اسم اعضای بدنت رو به زبون ترکی پرسیدم و در کمال حیرت همه رو بدون اینکه یادت بدم کامل نشونم دادی.آخ فدای تو بشم من

باز هم داری دندون در میاری الان کلا 12 تا دندون داری.فکر کنم دندون جدیدت داره از پایین در میاد چون امروز متوجه یکم سفیدی لثت شدم.

دخترم الان که دارم مینویسم ساعت 2 نصفه شبه.خیلی خستم برم بخوابم بقیه بمونه برا فردا.در ضمن بابایی باز قرار فردا و پس فردا یشمون نباشه قراره با دوستاش یرن قلعه بابک خوشگذرونیغمگین

 

پسندها (1)

نظرات (0)